محل تبلیغات شما

کسی نمی داند زندگی چقدر برایم سخت می گذرد
می شکنم خرد میشوم و به زور خود را می سازم
و مجددا این صحنه ها تکرار می شود
این بغضی که در گلویم جا خشک کرده بدجور اذیتم می کند
اشک های چشمانم مجوز خروج می خواهند ولی اجازه خروج نمی دهم
آخر گریه برای چه؟ مگر دردی درمان می کند ؟
چقدر روزهایم سخت می گذرند و کسی نمی داند

شرح حالم این روزها

دوست خوب نعمت است

ثانیه های سنگین ...

نمی ,کسی ,خروج ,های ,سخت ,داند ,کسی نمی ,سخت می ,نمی داند ,خروج نمی ,ولی اجازه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ستاره پنهان