کسی نمی داند زندگی چقدر برایم سخت می گذرد
می شکنم خرد میشوم و به زور خود را می سازم
و مجددا این صحنه ها تکرار می شود
این بغضی که در گلویم جا خشک کرده بدجور اذیتم می کند
اشک های چشمانم مجوز خروج می خواهند ولی اجازه خروج نمی دهم
آخر گریه برای چه؟ مگر دردی درمان می کند ؟
چقدر روزهایم سخت می گذرند و کسی نمی داند
درباره این سایت